دیشب بین خواب و بیداری یا شاید نئشگی قرص ستیزرین و کلداکس، درحالی که سعی میکردم با سنجش دمای شکمم بفهمم هنوز تب دارم یا نه، چشمم افتاد به منظره اتاق و ز» و الف» که ساعت‌ها قبل خواب اونها رو برده بود، یه نور ملایمی از حیاط اتاق رو روشن کرده بود، ز وسط اتاق خوابیده بود و الف پرده تختش رو‌ن کشیده بود احساس کردم برای اولین بار خوابگاه حس خونه داشت و به این فکر کردم که شت من حداقل شیش ساله که جایی زندگی میکنم که هرگز احساس خونه بودن یا خونه داشتن بهم ندادهنمیده بدتر از این اینکه بعد از این احتمالاً شرایط از این هم بدتره 
آخرین مطالب
آخرین جستجو ها